۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

نمیدونم !!؟؟!!؟؟

امروز 88/11/7 است و نمیدانم راجع به چه چیزی بنویسم . دلم از همه چیز پر است ، اما مغزم کار نمیکند و موضوعی برای نوشتن پیدا نمیکنم . اینکار ( نوشتن ) را برای این انجام می دهم چون اگر این کار را هم نکنم ، پس چه کنم . ( به تمام این جملات میگن کاسه چه کنم چه کنم ) . دیشب خواب دیدم که همسرم به من گفت باردار است ، البته چند وقتی میشود که در فکر بچه دار شدن هستیم و او خیلی دلش میخواهد که بتوانیم هر چه سریعتر بچه دار شویم ، ولی به خاطر مشکلات عدیده ای که دارم با اینکه خیلی دلم میخواهد که بچه دار شویم ، ولی باز ته دلم هنوز کاملاً راضی نیست ، به خاطر همین اصلاًبه همسرم نگفتم که همچنین خوابی دیده ام . آخر برای چی باید الان بچه دار شویم ؟ درست است که سن ما در حال بالا رفتن است ( امسال 31 سالم شده ) ولی باز با خودم میگم که با این همه مشکلات ، مشکلات بچه را چگونه حل کنم !؟! بچه دار شدن خیلی خوب است ، به زندگی انسان معنی میدهد و انسان را به آینده امیدوار میکند ، ولی حالا ، با این اوضاع مملکتی اگر بچه دار شوم ، آینده این بچه را چه چیزی تضمین خواهد کرد ؟ مگر میشود که بچه را رها کرد تا زیر بوته عمل آید ؟ اگر در آینده از من بپرسد که " پدر برای من چه کردی ؟ " چه باید جواب دهم ؟ واقعاً نمیدانم . شاید باید بگویم که روی یارانه های دولتی حساب کرده ام یا بگویم نگران نباش ، پول سهام عدالت خودت را برای آینده ات پس انداز کرده ام . یا اینکه بگویم میتوانی از بیمه تامین اجتماعی که برای باز کرده ام استفاده کنی و آینده ات را بسازی یا میتوانی در دانشگاه های الکی و دولکی درس بخوانی و مدرک را قاب کنی بالای سرت ، یا اینکه بگویم برو قاچاق کالا و ارز یاد بگیر و آینده ات را بساز ، شاید بتوانم بگویم که برو در یک سازمان دولتی شروع به کار کن و رشوه بگیر و آینده ات را بساز . نمیدانم ، واقعاً نمیدانم .
در حال حاضر کارم شده اینکه فقط فکر و خیال کنم ، سیگار بکشم و باز هم فکر و خیال کنم . نمیدانم حکمت اینکه باید در ایران متولد میشدم در چیست ؟ یک مقایسه ساده با هم سن وسالهای خودم که در کشورهای دیگر زندگی میکنند کافی است . البته از حق هم نباید گذشت که انسانهای زیادی هم هستند که اوضاعشان از من خیلی خیلی بد تر است ، این هم جای شکری است که خدا برایم باقی گذاشته است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر