۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

یکی میمرد ز درد بی نوایی ، یکی می گفت... ؟

نمیدونم این ضرب و المثل رو شنیدین یا نه ، ولی در شرایط فعلی اصلاً کارایی نداره ( شاید هم داشته باشه ، نمیدونم ) . این چند وقت هر جا که میرم و با هر کسی که حرف میزنم ، فقط ناله میشنوم ، البته شاید گوشهای من فقط ناله میشنون و گوش بقیه قه قه های بلند ، باز هم نمیدونم . هیچ کسی به کاری که میکنه امیدی نداره و همه از سر بیکاری کار میکنن و گرنه من کسی رو میشناسم که از کاری که میکنه لذت ببره ، شاید هم آدمهایی که من میشناسم خیلی کمن . تازه قراره که خوشه بندی رو هم ولش کنن و به همه یارانه بدن ، احتمالاً خود آقای رییس جمهور هم دید که تو خوشه 3 قرار گرفته و ممکنه که سرش کلاه بره . قدیما زندگی خیلی راحت تر بود ، آخه اون موقعها یارانه وجود نداشت و میگفتن سوبسید ، اون موقع ها رایانه هم نبود چون مردم با کامپیوتر کار میکردن ، تازه واسه خیلی چیزها از جمله بنزین هم کوپن بود نه کالا برگ . مردم زندگیهاشون زیاد لوکس نبود و پولدارها لوکس زندگی میکردن و وقتی که با بنزهاشون تو خیابون میومدن ، آدم میتونست منتظر پیاده شدن یک آدم با شعور از ماشین گرون قیمت باشه ، اما الان هر خری که گوسفند داشته یا زمین کشاورزی ، کلی پول داره البته اونهایی هم که با زد وبند به نوایی رسیدن رو حساب نکردم .
کی میخواد این بازار یه تکونی به خودش بده نمیدونم ، یه جایی یه جمله خواندم خیلی قشنگ بود که میگفت " امید کسی را نا امید نکنید ، شاید امید تنها دارایی آن شخص باشد . " اما آخه تا کی آدم باید امید داشته باشه ، هر کسی تا حدی میتونه اوضاع رو تحمل کنه و بعد از اینکه کاسه صبرش لبریز بشه دیگه نمیشه حدس زد که چه رفتاری انجام بده .
باز هم زیادی نق زدم ، کارم شده همش نق زدن ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر