۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

به کجا چنین شتابان

برای اینکه بتوانم با ماشین خودم به سر کار بیایم ، مجبورم صبحها قبل از شرع ساعت طرح ( 6:30 ) به دفترم بیایم . اوایل که اینکار را میکردم ، خیابانها بسیار خلوت بود به طوری که از شرق تهران ظرف 15 الی 20 دقیقه میرسیدم به کریمخان ، اما حالا آنقدر صبحها شلوغ است که فکر کنم تا چند وقت دیگر ترافیک هم داشته باشیم . نکته قابل توجه این قضیه اینجاست که ، یک زمانی همه من را مسخره میکردند و میگفتند که " کدوم خری ساعت 6 صبح راه میوفته میره سره کار ، مگه ک* خولیم که صبح از خواب نازنینمون بزنیم و زود بریم ، بابا تو دیگه خیلی ک* خلی " حالا اکثر همون افراد هم صبح زود از خانه بیرون میزنند و خوردن صبحانه و یا ادامه خوابشان را در محل کارشان انجام میدهند. نمیدانم چرا تا اینقدر میخواهیم که فقط همدیگر را تخریب کنیم و سعی نمیکنیم که به عقاید و نظرات همدیگر احترام بگذاریم . مگر خیلی سخت است که در مورد هر چیزی نظر ندهیم !؟! انگاری که در همه مسایل کارشناس هستیم ؟!؟! نکته دیگر در مورد صبحها ، نحوه رانندگی افراد است ، نمیدانم چرا اینقدر عجله دارند . مگر غیر از این است که ساعت شروع کار در کشور ما تقریباً از ساعت 9 الی 10 شرع میشود نمیدانم کسی که ساعت 6:30 به سر کار میرسد چرا اینقدر عجله میکنند . این مسئله رو به راحتی از صحنه های تصادفی که صبحها میبینم به راحتی میتوان متوجه شد . یک روز ، زیر پل کریمخان سر ایرانشهر ، به سمت جنوب در حال حرکت بودم که یک راننده تاکسی به سمت شرق از زیر پل در حال حرکت بود ، من ترمز گرفتم تا او رد شود ولی یک ماشین از سمت چپ من سبقت گرفت تا حداکثر 10 ثانیه زود تر برسد ، چنان تصادفی شد دیدنی از آن صحنه هایی که در فیلمهای پلیسی ( مثل هشدار برای کبرا 11 ) میتوان دید ماشن سمت چپی من قشنگ دو دور دوره خودش چرخید و نصف ماشینش رفت ، نمیدانم راننده آن ماشین ثانیه ای چقدر درآمد دارد که 10 ثانیه بیشتر از نصف ماشینش برایش ارزش دارد . من که هیچوقت همچنین ریسکی نمیکنم چون برای اینکه نصف ماشینم درآمد داشته باشم باید حداقل 700 روز کار کنم و هیچی هم نخورم و هیچ خرجی هم نکنم . به هر حال صلاح دولت خویش خسروان دانند . حتماً کسی که سوار یک آردی داغون میشود ظرف 10 ثانیه هم میتواند به اندازه نصف ماشینش درآمد داشته باشد که اینچنین عجله میکند . ایکاش کمی هم صبور بودیم .
اندر احوال ما که این روزها جز کثافت و بدبختی چیز دیگری نمیبینم . اکثریت بیشتر مردم در امورات روزانه شان مانده اند و تقریباً همه کاسه چکنم چکنم دست گرفته اند ( من جمله اینجانب ).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر