۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

خستگی

کلمه ای آشنا برای همه ما . کیه که خسته نباشه .از صبح تا شب میدوییم آخرشم هیچی که هیچی ، یه کار کوچیک هم برای دلخوشکنک خودمون هم نمیتونیم انجام بدیم .
هر وقت اینجوری حرف میزنم همه بهم میگن ناشکری نکن . باشه منم ناشکری نمیکنم اما اگر بخوام شکر چیزایی رو که دارم بکنم ، خیلی وقت اضافی میارم خوب چی کار کنم چیزایی که دارم زیاد نیست . نکته جالب اینجاست که همونایی که بهم میگن نا شکری نکن اگر پاش برسه اینقدر مق میزنن که من و میزارن تو جیب کوچکشون . نمیدونم چرا اینفدر ما با هم تعارف داریم ، وقتی چیزی نداریم چرا همش باید با سیلی صورتمون رو سرخ نگهداریم . آقا جان بیاین اینقدر تعارف نکنیم با هم ، رودربایستی آخرش درد سره اینو همه خوب میدونن با این کارا یا دلخوریهامون از هم بیشتر میشه یا رابطه هامون قطع میشه . اینجوری نمیتونیم کاری از پیش ببریم و آخرش میشیم مثل قضیه فوتبال کشورمون . هی همه میان میگن ما خیلی خفنیم ( البته نه با این لحن ) بعد میریم 5 تا 5 گل میخوریم و برمیگردیم ، اگر یکی پیدا بشه یه چیزی بگه یا میگن دشمنه یا تقصیر ها رو میندازیم گردن این و اون . تو بازی پرسپولیس با الغرافه که 5 تا گل نوش جون کردیم آخرش بازیکن گفتن بهمون پول ندادن ، احتمالاً تو پرسپولیس فقط پول علی کریمی رو داده بودن که گل زد بقیه چون پول نگرفته بودن نباید میدویدند. اینم شد دلیل .آفرین داره
حالاشما هایی که اینها رو میخونین بگین کار ما درسته ، همیشه یاد گرفتیم به جای حل مشکلاتمون فقط صورت مساءله رو پاک کنیم ، خوب تا کی میخوایم این کار رو ادامه بدیم احتمالاً تاابد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر