در اینکه تمام مردم دنیا بدنبال زندگی راحت تری هستند شکی نیست البته به جزء آن دسته که مشکل دارند ( مثل مرتاض های هندی ) . دیروز یعنی 21 فروردین سال 1389 در صفحه آخر همشهری یک نکته جالب خواندم . نوشته شده بود " زندگی دارای 10 بخش 1 بخش عشق و 9 بخش گذشت . " سخن جالبیه اما به نظر من کافی نیست ، چون وقتی که شما هی پشت سرهم گذشت میکنید ، این اجازه را به اطرافیانتان میدهید که اشتباهاشتان را مرتباً تکرار کنند و مشکلات شما نیز حل نخواهد شد ، البته این بدان معنی نیست که همیشه شمشیرتان را از رو ببندید و دائماً بجنگید ، اما باید این گذشتها به نحوی باشند که اطرافیانتان متوجه شوند که شما از اشتباه آنها ناراحت هستید ولی گذشت میکنید در غیر این صورت آنها فکر میکنند که کارشان درست بوده و آن کار ها را دوباره مرتکب خواهند شد . یکی دیگر از مشکلات تین سخن قصار به منظر من این است که ، درست گذشت کردن کار بسیار خوبی است ، اصلاً بهترین کار دنیا است ، اما آیا دیگران هم در مورد اشتباهات ما نیز همان گذشتها را خواهند کرد ؟ در اکثر موارد جواب منفی است . همه خوب میدانیم که خیلی ها در کشور خودمان هستند که دائماً مرتکب اشتباه میشوند و بعد از آن هم چنان حق به جانب جبهه میگیرند که اگر شما بخواهید از حقتان دفاع کنید ، مجبورید که بجنگید و اگر هم نخواهید بجنگید مجبورید که اینگونه رفتارها تحمل کنید ، ولی بالاخره تحمل نیز روزی تمام خواهد شد . نمونه بارز اینگونه رفتارها را در رانندگی مردم میتوان به وفور دید . در صحنه های تصادف ، در رعایت نکردن حق تقدم ها و ... مثلاً شما با کسی تصادف میکنید و مقصر هم طرف مقابل است ، همچنان طرف مقصر به جنگ میرود که نمیدانم انگار شما یکی از عزیزان او را به قصد کشته اید در حالی که در تصادفات حتی طرف مقصر هم ( در صورتی که بیمه داشته باشد ) هزینه ای پرداخت نخواهد کرد و خسارت را شرکتهای بیمه پرداخت میکنند . دیگر نمیدانم جنگ و دعوا برای چیست ؟
در کشور ما اگر کسی گدشت زیادی داشته باشد ، او را احمق می پندارند و هر کسی هر بلایی را که دلش بخواهد سر او می آورد و اگر هم روزی ناراحت شود و یا از کوره در برود همه او را مقصر میدانند . این چیزی است که در تمامی خانواده ها آن را دیده ایم . به نظر من اینگونه حرفها برای جوامعی مناسب است که مترقی باشند و به قوانینی که خود وضع کرده اند احترام بگذارند نه ملتی مثل ما که حتی نمیتوانیم پشت خط کشی عابر پیاده به ایستیم و یا روبروی در پارکینگ خانه مردم پارک نکنیم . ما حتی بلد نیستیم زباله هایمان را در سطل بریزیم و همیشه زباله هایمان را کنار سطلها میگذاریم . ما حتی نمیتوانیم در یک صف درست بایستیم ، ما حتی این را هم نمیدانیم که احترام به حقوق دیگران احترام به حقوق خودمان است . مردمی که برای حقوق همدیگر احترام قائل نیستند چگونه میتوانند گذشت داشته باشند ؟
در کشور ما اگر کسی گدشت زیادی داشته باشد ، او را احمق می پندارند و هر کسی هر بلایی را که دلش بخواهد سر او می آورد و اگر هم روزی ناراحت شود و یا از کوره در برود همه او را مقصر میدانند . این چیزی است که در تمامی خانواده ها آن را دیده ایم . به نظر من اینگونه حرفها برای جوامعی مناسب است که مترقی باشند و به قوانینی که خود وضع کرده اند احترام بگذارند نه ملتی مثل ما که حتی نمیتوانیم پشت خط کشی عابر پیاده به ایستیم و یا روبروی در پارکینگ خانه مردم پارک نکنیم . ما حتی بلد نیستیم زباله هایمان را در سطل بریزیم و همیشه زباله هایمان را کنار سطلها میگذاریم . ما حتی نمیتوانیم در یک صف درست بایستیم ، ما حتی این را هم نمیدانیم که احترام به حقوق دیگران احترام به حقوق خودمان است . مردمی که برای حقوق همدیگر احترام قائل نیستند چگونه میتوانند گذشت داشته باشند ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر