۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

بلاگ نویسی ( تاریخچه و راهنمایی )

من چندین مطلب درباره بلاگ نویسی نوشته ام که بعضی از آنها جنبه راهنمایی و بعضی دیگر انتقادی بوده اند . دیروز شخصی برای من پیغام گذاشته بود که مطالب نوشته شده توسط من در این باره کم هستند و جواب مناسبی برای آنچه بدنبالش بوده است نیافته . حال میخواهم در این مطلب مفصل تر به این مقوله بپردازم تا اگر خواننده جدیدی به اینجا آمد دست خالی بر نگردد .
در ابتدا میبایست درباره تاریخچه بلاگ بنویسم که البته در یک بلاگ حرفه ای توضیحات مفصل درباره تاریخچه بلاگ و پیدایش آن نوشته شده بود که میتوانید با کلیک بر " تاریخچه وبلاگ نویسی در ایران و جهان
" از این مطالب سود ببرید . حال میخواهم درباره کلیات بلاگ نویسی توضیح دهم :
1- شروع کار : برای شروع به کار ابتدا نیاز به ایجاد یک وبلاگ دارید که میبایست از یک سرویس دهنده مانند بلاگر استفاده کنید . سپس موضوع وبلاگ خود را انتخاب کنید . این مسئله مهمی است چون شما میبایست توانایی و دانش نوشتن درباره موضوع انتخابی را داشته باشید . دامنه هایی که برای بلاگ ها توسط سرویس دهنده لحاظ میشوند همگی زیر دامنه ( Sub Domain ) هستند و اگر بخواهید میتوانید از دامنه اختصاصی خود نیز استفاده کنید . پس از میبایست قالب (Template) را انتخاب کنید و اگر به دستورات HTML آشنایی ندارید بهتر است از قالبهای پیش فرض تعیین شده توسط سرویس دهنده استفاده کنید .
2- نوشتن پستها : پس از اینکه بلاگتان را آماده کردید و تنظیماتش تمام شد ، حالا میتوانید شروع به نوشت مطالب مورد نظرتان کنید . در این قسمت شما میبایست یک عنوان برای پست خود انتخاب وبعد شروع به نوشتن کنید و در آخر برای بهتر دسته بندی شدن نوشته هایتان ، به پستتان یک برچسب یا (Tag) بدهید و پس از آن پست را منتشر (Publish) کنید .
3- هدف : هر کسی برای انجام کارهایش هدفی دارد ، شما نیز میبایست هدفتان را از وبلاگ نویسی بدانید و بر اساس آن برای وبلاگتان برنامه ریزی کنید ، بعضی از وبلاگشان برای خبر رسانی استفاده میکنند و بعضی ها هم برای آموزش و بعضی دیگر برای تفریح . در هر حال و به هر علتی که وبلاگ نویسی میکنید باید بر اساس هدفتان پیش بروید تا وبلاگ شما به جایی مطمئن برای خواننده ها تبدیل شود .
4- وبلاگ نویسی حرفه ای: من در این باره چندین پست نوشته ام ، اما باز هم توضیح میدهم . به کسی وبلاگ نویس حرفه ای میگویند که از این راه درآمد قابل توجه ای داشته باشد و بتواند بگوید که این کار شغل اوست . من اشخاص زیادی را میشناسم ( البته در خارج از ایران ) که درآمد های خوبی از وبلاگ نویسی دارند . البته در خارج از ایران سورسهای مناسبی هم برای کسب درآمد وبلاگ نویسان وجود دارد ، چون وبلاگها جایگاه مهمی در برقراری ارتباط بین مشتریان و ارائه دهندگان کالا و سرویسهای مختلف دارند . در ایران تنها کسب درآمد برای یک وبلاگ نویس قرار دادن تبلیغات در وبلاگش است که همانطور که میدانید درآمد مطمئنی نیست چون سایتهای معتبر کمی در این زمینه وجود دارد .
اگر واقعاً میخواهید به این کار ادامه دهید فراموش نکنید که نباید بگذارید که وبلاگتان بمیرد . به وبلاگی مرده میگویند که برای مدت زیادی پستی بر روی آن قرار نگیرد ، به همین سبب به مرور زمان از لیست سایتهای جستجو حذف میشوند . برای زنده نگه داشتن وبلاگتان حداقل ماهی 4 پست بر روی آن قرار دهید .
نکته بسیار مهم درباره وبلاگ نویسی به جایگاه این کار بر میگردد . در سراسر دنیا مطالب وبلاگها معتبر تر از سایتها است . اگر میخواهید پا به این عرصه بگذارید سعی کنید تا همیشه اطلاعات درست در اختیار بازدید کننده هایتان قرار دهید تا از اهمیت وبلاگ نویسی کاسته نشود . مطالب دیگری هم درباره وبلاگ نویسی وحود دارد که اکثر آنها را در پستهای قبلی توضیح داده ام ، اما اگر باز مسئله باقی مانده که جوابش را نمیدانید با کمال میل خوشحال میشوم که بتوانم کمکی کنم .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

روشهای افزایش ترافیک 2

در پستهای قبلی روشهایی را که میتوان با آنها برای سایت یا وبلاگ ترافیک بدست آورد را توضیح دادم ، اما نکته قابل توجه ای که این چند وقت با آن زیاد برخورد کرده ام ، این است که بازدید در سایت یا وبلاگهایی که در مورد مطالب جدی مینویسند بسیار کمتر از وبلاگها و سایتهایی است که فقط در مورد مسایل چرند مینویسند و یا از جاهای دیگر کپی برداری میکنند . از این قضیه به راحتی میتوان نتیجه گرفت که کلمات کلیدی محبوب بین بازدید کننده های ایرانی ، رابطه مستقیمی با چرندیات دارد . بطور مثال از وبلاگهایی که با موضوع تفریح و سرگرمی کار میکنند ( و اصولاً از جاهای دیگر کپی برداری میکنند ) بازدیدشان از یک وبلاگی که درمورد یک مسئله علمی نوشته ، بیشتر است . احتمالاً مردم ما بیشتر از آنکه به فکر یاد گیری باشند ، به فکر اس ام اس و جوکهای دست اول و دست آخر هستند ، حتماً دانشجوهای عزیز هم در پایان ترم و در برگه امتحانی به جای جواب سوالات برای اساتید محترم اس ام اس های عاشقانه پاراف میکنند . شاید هم این اس ام اس ها و داستانک های کوتاه هم برای خود بازاری دارند و خرید و فروششان پرسود است و ما خبر نداریم !؟! فکر کنم از این به بعد نباید در باره راههای منطقی افزایش ترافیک بنویسم و باید در باره راه های غیر منطقی برای افزایش ترافیک بنویسم . البته راحت ترین راه هم اینست که بگردم یک وبلاگ پر بازدید پیدا کنم و مطالبش را کپی برداری کنم و به آن دسته از فوق تخصصهای کامپیوتر بپیوندم که فقط کپی و پیست کردن را از کامپیوتر بلدند ، زحمتش هم کمتر است .

تعلیم و تربیت

ما جوانان قدیم بسیار با این دو کلمه آشنا هستیم ، البته پدرانمان بهتر با این دو کلمه آشنا هستند . " تعلیم و تربیت " ، کلماتی که همیشه بر در و دیوار مدارس نقش بسته اند ، اما آیا به راستی در کشورمان " تعلیم و تربیت " صورت میگیرد ؟ اگر از پدرانتان سوال کنید که پدران و معلمانشان چگونه آنها را " تعلیم و تربیت " کرده اند ، پاسخ اکثر آنها تربیت شدن بصورت فیزیکی است . آری اکثر گذشتگان ما برای بهتر تربیت کردن فرزندانشان از اسباب سنگین تر و محکم تر که درد بیشتری تولید میکرده است ، استفاده میکرده اند . اصولاً تعلیم و تربیت در کشور ما بیشتر جنبه بازدارندگی دارد نه آموزشی . در گذشته اگر کسی کار اشتباهی مرتکب میشد ( منظورم افراد کم سن و سال است ) برای اینکه دیگر اشتباه نمیکرد باید تنبیه میشد . این روش آموزشی تا به امروز هم پا برجاست و به جای اینکه واقعاً تعلیم و تربیتی صورت گیرد ، فقط بازدارندگی صورت میگیرد .نمونه بارز این بازدارندگی در حال حاضر ، همین فضای مجازی اینترنت است . هر کسی که از اینترنت استفاده میکند ، با سرعت کم و فیلتر شدن انبوهی از اطلاعات مواجه است ، در حالی که در دنیای امروز خیلی از کارها از طریق اینترنت انجام میگیرد و میتواند راهکار مناسبی برای کسب درآمد در یک جامعه باشد . در دنیای اینترنت شما میتوانید به راحتی اطلاعات مورد نیاز برای انجام کارهای خود را پیدا کنید ، از تجارب دیگران برای موفقیت خود استفاده کنید ، مسایل و مشکلاتی را که بصورت حضوری نمی توانید با پزشکتان در میان بگذارید بدون مراجعه حضوری مطرح کنید ، کالا و یا تجارت خود را به دنیا معرفی کنید ، و ... هزاران استفاده دیگر . اما در کشور ما این مسئله اصلاً دیده نمیشود . بله در دنیای اینترنت سایتهای غیر اخلاقی هم به وفور پیدا میشود ، اما آیا به خاطر وجود اینگونه سایتها باید تمامی موضوعات را فیلتر کرد؟ جالب است بدانید که یکی از فاکتور های پیشرفتگی یک جامعه ، ضریب نفوذ افراد آن جامعه در اینترنت است . با اینکه جمعیت کمی در ایران به اینترنت دسترسی دارند ، اما بیشترین تعداد وبلاگ نویس را در دنیا در اختیار دارد ولی با تمام این تفاسیر ضریب نفوذ ایرانیان در دنیا رتبه ای بسیار پایین دارد . منظور من از نوشتن این مسایل این است که آیا بهتر نیست که به مردم آموزش لازم داده شود تا به سایتهای غیر اخلاقی مراجعه نکنند و به جای آن این همه هزینه برای فیلتر کردن را در بخشهای دیگر صرف کنیم ؟ در شرایطی که وضعیت اقتصادی کشور نا بسامان است و بیکاری هم زیاد ، بهتر نیست بسترهای لازم برای تجارت الکترونیک را فراهم کنیم که تا حدودی از مشکل بیکاری را بتوان حل کرد ؟ تا دیروز همین سایت بلاگر هم فیلتر بود ، چرا ؟ درست است که خیلی ها از همین سرویس برای نوشتن مطالب عیله جمهوری اسلامی استفاده میکنند و یا اینکه به مسایل غیر اخلاقی میپردازند ، اما تا به کی برای مقابله روش " تنبیه " را پیش گیریم ؟ از زمان ورود اینترنت به ایران مسئله فیلتر هم وجود داشته است ، آیا موفق بوده ایم ؟ آیا دیگر کسی به سایتهای غیر اخلاقی نمیرود ؟ آیا دیگر کسی علیه جمهوری اسلامی نمی نویسد ؟ آخر راه رفته شکست خورده را تا به کی باید برویم ؟

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

له شدم ؟!؟


دیشب بالاخره یکی از برنامه های تلویزیونی که هفته ها بود که دنبال میکردم تمام شد ، آن هم به نوعی که واقعاً دوست داشتم . در باره سریال یا فیلم سینمایی نمی نویسم ، در مورد برنامه ای مینویسم که بسیار جالب و مهیج برگزار میشود ، یک مسابقه تلویزیونی . این مسابقه تلویزیونی با تمام مسابقه های تلویزیونی دیگر تفاوتی چشمگیر داشت .هر چند که در نحوه اجرای این مسابقه تفاوتها را میشد دید اما نکته دیگری هم داشت و آنهم حضور یک ایرانی در بین تمام شرکت کننده ها بود . در مورد مسابقه سوپر استار آلمان میگویم DSDS . من مثل سالهای گذشته این مسابقه را دنبال میکردم . این مسابقه از کانال RTL آلمان پخش میشد . این مسابقه ها را دنبال میکنم چون تفریح خوبی است ، آدمهایی را میبینید که بدون هیچ هنری خود را هنرمند میدانند و میخواهند به دنیا بگویند که هنرمند هستند البته میتوانید حدس بزنید که چه خواهد شد و مطمئناً از خیلی از فیلمها یا سریالهای کمدی جذاب تر است . در مرحله اول بود که با همسرم پای تلویزین بودیم و به شرکت کننده ها میخندیدیم که ناگهان یک جوان ایرانی هم در بین شرکت کننده خود را معرفی کرد ، به همسرم گفتم " بیا اینقدر این بدبختها رو مسخره کردیم که خدا این و گذاشت تو کاسمون ، الان اینهم گند میزنه و باید بهش بخندیم " اما حدسم غلط بود و به خوبی برنامه اش را اجرا کرد . این شد دلیلی که به هر نحوی که بود و با تمام مشکلات مثل پارارزیتهای محترم ، نگذاشتم که این برنامه از دستم در برود . من اصولاً تلویزیون نمیبینم مگر برنامه های خاص که سوپر استار آلمان هم یکی از آنها است . به هر حال این جوان ایرانی مهرزاد مرعشی است . مهرزاد باعث شد که سوپر استار را با شدت بیشتری دنبال کنم . مرحله به مرحله که میگذشت و حساسیت این برنامه بیشتر میشد ، ما هم بیشتر راغب میشدیم که مهرزاد برنده این میدان باشد . البته من اصولاً زیاد ایرانی هایی که خارج از ایران زندگی میکنند را ایرانی نمیدانم ، اما مهرزاد بر خلاف بقیه ثابت کرد که ایرانی است . طرفدارانش در آلمان با پرچم سه رنگ ایران از او حمایت میکردند و این نکته بسیار جالبی است . مرجله به مرحله و از بین تعداد زیادی شرکت کننده با موفقیت بالا آمد ( تا آنجایی که میدانم بیشتر از 70000 نفر شرکت کرده بودند شاید هم بیشتر ) تا اینکه در بین 10 نفر اول قرار گرفت . از آن به بعد در هر مرحله و با رای مردم یک نفر حذف میشد تا شنبه هفته گذشته یعنی در هفته هشتم مسابقه با 3 شرکت کننده ، مجری برنامه که واقعاً هم مجری زبردستی است و تخصص فراوانی در جان به لب کردن دارد در هفته هشتم من را داغون کرد تا اینکه مهرزاد بعنوان نفر دوم راهی فینال شد . و اما فینال دیشب رقیب مهرزاد واقعاً خوب بود و نمایش خوبی از خودش نشان داد ، در تمام مدت صدای تشویق طرفداران او اعصابم را خرد میکرد ، داور ها هم از او بیشتر تعریف میکردند ، هر کدام 3 آهنگ اجرا کردند و پس از هر آهنگ نظر داوران را مجری برنامه ( مارکو ) میپرسید و هر دفعه میگفتند که شانس منووین ( رقیب مهرزاد ) بیشتر است ، قیافه مهرزاد هم که تو هم رفته بود بیشتر اعصابم خرد میشد ، واقعاً هیچ جای امیدی برایم نمانده بود و شروع کردم به گفتن اینکه خوب بهر حال اگر دوم هم بشود خوب است ، بین این همه شرکت کننده تا اینجا آمدن هم دست کمی با اول شدن ندارد . اما فقط خودم را گول میزدم و میدانستم که خیلی بین اول یا دم شدن تفاوت وجود دارد . تا اینکه برنامه تمام شد و اعلام نتایج ماند برای یک ساعت بعد . همه ما پکر شده بودیم چون تعاریف هم زیاد به نفع مهرزاد نبود ، در ضمن منووین رقیب مهرزاد هم واقعاً خوب بود ، هم صدای خوبی دارد و هم اجرای خوب . حتی گروه رقص هم با منووین بهتر میرقصیدند دیگر له شده بودم ، ما که مهمان خانه پدر همسرم بودیم ، همه میگفتند که مهرزاد دوم شد . اما دلم نمی خواست که قبول کنم و لام تا کام در این مورد بحث نمیکردم . موقع اعلام نتایج باز هم مارکو ( مجری برنامه ) فقط در حدود نیم ساعت حرف زد و هی حرف زد و هی حرف زد و .... دیگر داغ کرده بودم ، اگر آلمان بودم شاید از فرط عصبانیت با چماق میزدم تو سرش تا بمیره یا با تریلی از روش رد میشدم واقعاً له ام کرده بود ،دوربین هم روی پدر مهرزاد زوم کرده بود و معلوم بود که خیلی اعصاب او نیز به هم ریخته و داشت با تسبیحش ذکر میگفت ، آن قدر اعصابم خرد شده بود که پلک چشم راستم هی میپرید و آن مزید بر علت شده بود تا من بیشتر عصبانی شوم ، در همان لحظه گفتم خدایا تو که برای من کاری نمیکنی ، هر چقدر هم که دعا کنم حتی یک گره از مشکلاتم هم را باز نمیکنی ، حداقل یک کاری کن که امشب ( البته دیگر باید بگویم صبح ) راحت بروم سر کار و خودمونی یه حالی بهمون بده ، دقیقاً در همان موقع باران و رعد و برق شروع شد و صفحه تلویزیون پر از پارازیت ، و فرکانس قطع شد ، با خودم گفتم خدایا چه حالی به ما دادی . بعد از 2 یا 3 دقیقه باران آرام شد و توانستیم ادامه برنامه را ببینیم و هنوز هم اسم برنده اعلام نشده بود و ... بالاخره پاکت باز شد و اسم برنده .............................." مهرزاد مرعشی " ............بود ، اینقدر خوشحال بودم که نفهمیدم بقیه خوابن و داد زدم و همه بیدار شدن ، واقعاً حس خوبی داشتم ، مثل این بود که یک ایرانی در المپیک قهرمان شده باشد یا تیم ملی فوتبال کشورمان جام جهانی را برده باشد . اینقدر خوشحالم که نمدانم چگونه از کلمات استفاده کنم .

" مهرزاد دمت گرم "

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

زندگی راحت

در اینکه تمام مردم دنیا بدنبال زندگی راحت تری هستند شکی نیست البته به جزء آن دسته که مشکل دارند ( مثل مرتاض های هندی ) . دیروز یعنی 21 فروردین سال 1389 در صفحه آخر همشهری یک نکته جالب خواندم . نوشته شده بود " زندگی دارای 10 بخش 1 بخش عشق و 9 بخش گذشت . " سخن جالبیه اما به نظر من کافی نیست ، چون وقتی که شما هی پشت سرهم گذشت میکنید ، این اجازه را به اطرافیانتان میدهید که اشتباهاشتان را مرتباً تکرار کنند و مشکلات شما نیز حل نخواهد شد ، البته این بدان معنی نیست که همیشه شمشیرتان را از رو ببندید و دائماً بجنگید ، اما باید این گذشتها به نحوی باشند که اطرافیانتان متوجه شوند که شما از اشتباه آنها ناراحت هستید ولی گذشت میکنید در غیر این صورت آنها فکر میکنند که کارشان درست بوده و آن کار ها را دوباره مرتکب خواهند شد . یکی دیگر از مشکلات تین سخن قصار به منظر من این است که ، درست گذشت کردن کار بسیار خوبی است ، اصلاً بهترین کار دنیا است ، اما آیا دیگران هم در مورد اشتباهات ما نیز همان گذشتها را خواهند کرد ؟ در اکثر موارد جواب منفی است . همه خوب میدانیم که خیلی ها در کشور خودمان هستند که دائماً مرتکب اشتباه میشوند و بعد از آن هم چنان حق به جانب جبهه میگیرند که اگر شما بخواهید از حقتان دفاع کنید ، مجبورید که بجنگید و اگر هم نخواهید بجنگید مجبورید که اینگونه رفتارها تحمل کنید ، ولی بالاخره تحمل نیز روزی تمام خواهد شد . نمونه بارز اینگونه رفتارها را در رانندگی مردم میتوان به وفور دید . در صحنه های تصادف ، در رعایت نکردن حق تقدم ها و ... مثلاً شما با کسی تصادف میکنید و مقصر هم طرف مقابل است ، همچنان طرف مقصر به جنگ میرود که نمیدانم انگار شما یکی از عزیزان او را به قصد کشته اید در حالی که در تصادفات حتی طرف مقصر هم ( در صورتی که بیمه داشته باشد ) هزینه ای پرداخت نخواهد کرد و خسارت را شرکتهای بیمه پرداخت میکنند . دیگر نمیدانم جنگ و دعوا برای چیست ؟
در کشور ما اگر کسی گدشت زیادی داشته باشد ، او را احمق می پندارند و هر کسی هر بلایی را که دلش بخواهد سر او می آورد و اگر هم روزی ناراحت شود و یا از کوره در برود همه او را مقصر میدانند . این چیزی است که در تمامی خانواده ها آن را دیده ایم . به نظر من اینگونه حرفها برای جوامعی مناسب است که مترقی باشند و به قوانینی که خود وضع کرده اند احترام بگذارند نه ملتی مثل ما که حتی نمیتوانیم پشت خط کشی عابر پیاده به ایستیم و یا روبروی در پارکینگ خانه مردم پارک نکنیم . ما حتی بلد نیستیم زباله هایمان را در سطل بریزیم و همیشه زباله هایمان را کنار سطلها میگذاریم . ما حتی نمیتوانیم در یک صف درست بایستیم ، ما حتی این را هم نمیدانیم که احترام به حقوق دیگران احترام به حقوق خودمان است . مردمی که برای حقوق همدیگر احترام قائل نیستند چگونه میتوانند گذشت داشته باشند ؟

۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

ترافیک منطقی

برای افزایش آمار ترافیک و بازدید یک سایت یا وبلاگ راههای مختلفی وجود دارد ، اما هیچکدام از این راهکارها دایمی و واقعی نیستند و فقط برای مدت زمان محدودی تعداد بازدیدهای یک سایت یا وبلاگ را افزایش میدهند . از جمله اینکارها استفاده از سایتهایی است که بازدید کننده برای یک وبلاگ یا سایت میفرستند (Traffic Exchange Sites) . روال کاری این سایتها بر اساس این است که شما از تعدادی سایت یا وبلاگ بازدید میکنید و بر اساس آن تعدادی بازدید کننده مثل خودتان برای شما میفرستند ، همانطور که شما به محتویات سایتها و وبلاگها بازدید شده کاری ندارید بازدید کننده ها آمده نیز به محتوای سایت یا وبلاگ شما کاری ندارند . روش بعدی مبادله لینکها است . در این روش که البته روش مناسبی برای بالا بردن رنکینگ سایت یا وبلاگ است نیز احتمال آمدن یک بازدید کننده مناسب کم است ، اما نسبت به روش قبلی بسیار بهتر است . راه دیگر ، گذاشتن نظر در قسمت نظرات وبلاگهای دیگر است که این روش نیز در بالا بردن رنکینگ مناسب است ، اما بازدید کننده کمی برای شما به ارمغان خواهد آورد . راه حل بعدی استفاده از سایتهای کلیکی است گه شما با پرداخت مبلغی تعدادی بازدید کننده می خرید ، اما این بازدید کننده ها نیز فقط برای کسب درآمد به بازدید سایت یا وبلاگ شما خواهند آمد و باز هم به محتویات سایت یا وبلاگ شما کاری نخواهند داشت . مناسب ترین و بهترین روش استفاده بهینه از کلمات کلیدی میباشد که بازدید کننده های واقعی را که کلمات کلیدی را جستجو کرده اند توسط موتور های جستجو به سایت یا وبلاگ شما خواهند آورد . این بازدید کننده ها همان آمار واقعی ترافیک شما خواهند بود . البته میتوانید با ترکیب روشهای فوق با کلمات کلیدی مناسب ، جایگاه بهتری در صفحات موتورهای جستجو داشته باشید . در وبلاگها بهترین راه حل استفاده از کلمات کلیدی در پستهای زیاد میباشد . هرچه تعداد پستهای یک وبلاگ بیشتر باشد , یعنی آن وبلاگ فعالیت بیشتری دارد و به همین ترتیب تعداد تکرار کلمات کلیدی در این وبلاگها هم بیشتر خواهد شد و تعداد بازدید کننده بیشتری را نیز خواهند داشت . البته فراموش نکنید که دنیای مجازی اینترنت در هر لحظه در حال تغییر میباشد و در همان لحظه ای که شما پست جدیدی را روانه این این دنیا میکنید ، اشخاص دیگری هم پستهای مشابه ای را منتشر میکنند . در این دنیا نیز همانند دنیای واقعی رقابتی سخت وجود دارد و کسانی موفق خواهند بود که تلاش و پشتکار بیشتری نیز داشته باشند . همانگونه که در پستهای قبلی در این مورد گفته ام ، بازدیدکننده بیشتر ، یعنی درآمد و اعتبار بیشتر ، این اعتبار هیچ ربطی به موضوع نوشته های شما ندارد ، حال میخواهد طنز و شوخی باشد و یا میخواهد مسایل سیاسی و اقتصادی باشد . اگر شما واقعاً به چیزی که مینویسید اعتقاد داشته باشید ، پس آنرا ادامه خواهید داد و اگر هم فقط برای وقت گذرانی و یا کلاه برداری این کار را میکنید ، بالاخره نقطه پایانی خواهید داشت . پس میتوان نتیجه گرفت که سایت یا وبلاگی که برای مدت مدیدی کار میکند و به روز نگه داشته میشود ، اعتبار نیز دارد .
راههای کسب درآمد آسان ، کسب درآمد آسان از اینترنت ، راه های کسب درآمد از بلاگ ، راههای کسب درآمد از بلاگ نویسی ، روشهای افزایش ترافیک ، کلمات کلیدی ، کلمات کلیدی و کسب درآمد از اینترنت ، پول درآوردن از اینترنت ، پول درآوردن از بلاگ نویسی ، کلماتت کلیدی برای پول درآوردن ، روشهای افزایش درآمد از بلاگ ، روشهای کسب درآمد از اینترنت ، ترافیک و پول درآوردن ، یک شبه پول دار شدن ، پولدار شدن ، پول زیاد درآرودن ، سرمایه گذاری کردن ، سرمایه گذاری کردن در اینترنت ، پول درآوردن از بلاگ نویسی ، کلمات کلیدی و بلاگ نویسی ، تبادل لینک ، تبادل لینک برای پول درآوردن از اینترنت .

بارون میاد جر جر

سال گذشته قبل از شروع فصل سرما و بارندگی ، شهرداری برای اینکه به مشکلی برنخورد همه جا را پر از سطلهای زرد رنگ شن و نمک کرد و بعد از آن هم در بوق و کرنا نواختند که دیگر در هیچ کجای تهران شاهد آب گرفتگی نخواهیم بود و دیگر کسی در برف نمی ماند و ... از اینگونه قمپضها . خوب سال گذشته و بارندگی نداشتیم و شهرداری توانست به لطف الهی به وعده ای که داده بود عمل کند و بد قول نشد ، اما آیا واقعاً شهرداری موفق بود ؟ امسال به لطف الهی بارندگی خوبی داریم و بر خلاف زمستان گذشته ، بهاری بارانی را شاهدیم ، اما این باران دست شهرداری را رو کرد و نشان داد که چندان هم موفق نبوده ، دیشب هم تگرگ میبارید و هم باران ، در اکثر نقاط بزرگراه بابایی و صدر آب گرفتگی های شدیدی وجود داشت ، در یکی از خیابانهای نوبنیاد که رودخانه جاری شده بود و در خیابان نیاوران نیز سیل ؟!؟ در پایین تر ها هم که خودتان بهتر میدانید چه خبر میشود . نمیدانم چرا ما ایرانیها عادت داریم که علاج واقعه را " بعد " از وقوع انجام دهیم ، و البته در خیلی مسایل علاجی هم در کار نیست ، احتمالاً شهرداری حساب اینجا را میکند که حالا یکی ، دو روز که بیشتر نیست چرا بیت المال را " بیخودی " حدر دهیم !!! ای کاش واقعاً صرفه جویی بیت المال بود ، اما همه خوب میدانیم که اینگونه مشکلات فقط بر اثر مدیریت غلط بروز میکند و نه برای صرفه جویی و یا تنبلی ، چون تنبلی هم نیست و داریم میبینیم که کارگران شهرداری کار میکنند و میبینیم که سالی کی دوبار جداول خیابانها عوض میشوند و میبینیم که پشت سر هم رنگ آمیزی میشوند و ... پس کار انجام میشود ولی چرا هیچ وقت درست نمیشود را نیز همه میدانند و آن هم باز نداشتن برنامه های مدیریت شهری است و... .
ای آقا به گوش ما رحم کنید

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

پیاده رو

این کلمه را همه شنیده اند ، معنی آنرا هم همه میدانند ، اما در کشور عزیز ما چیز هایی زیادی وجود دارد که با معنی خود سازگار نیست مثل همین کلمه . پیاده رو به جایی میگویند که محل گذر عابرین پیاده است ، اما در کشور ما همانطور که گفتم عکس این کلمه صادق است . پیاده رو در ایران در اصل محل عبور راکبین محترم موتورسیکلت ، محل کسب و کار دستفروشان ، انبار مغازه داران ، بارانداز انبارداران ، پارکینگ ، محل تخلیه نخاله های ساختمانی و زباله ، و ... میباشد ، البته این را میتوان به خاطر هنرمندی ما ایرانی ها و ضریب بالای بهره وری در کشورمان دانست ، چون حیف است که از پیاده رو فقط برای پیاده روی استفاده کرد ، این همه خیابان که میتوان در آنها با پای پیاده لابلای اتومبیل ها وول خورد ، چرا برویم در پیاده رو ؟ از پیاده رو میتوان به نحو احسن و برای مصارف فوق استفاده کرد البته میدانم که هموطنان خوش ذوق بنده میتوانند راههای دیگری را نیز برای استفاده بهینه تر از این فضای اضافه شهری که شهرداری هم برای بهسازی آن میلیاردها تومان پول ولخرجی میکند ، پیدا کنند و البته شهرداری هم میتوانند به جای بهسازی پیاده روها ، این هزینه را در جاهای دیگری صرف کند ، حالا بگویید مردم ایران متوجه مشکلات شهرداری نیستند و همیشه متوقعند که دیگران برایشان کاری انجام دهند ، اگر مردم ما متوجه نبودند که جانشان را کف دستشان نمیگذاشتند که از عرض اتوبان ها و از زیر پل عابر پیاده عبور کنند ، آنها میدانند که شهرداری میتواند به جای ساخت پیاده رو و پل عابر پیاده مثلاً قارچ بسازد یا هی جداول کناری اتوبانها را تند تند عوض کند یا هی دست به اصلاح هندسی خیابانها بزند . نکته دیگری هم در مورد عبور از عرض خیابان و رفتن در خیابان به جای پیاده رو وجود دارد که مطمئناً بقیه مردم دنیا آنرا درک نمیکنند ، یکی از نشانه های ترقی جوامع سلامت و آمادگی جسمانی مردم آن جامعه است . وقتی که شما میخواهید از عرض خیابان عبور کنید باید توانایی بالایی داشته باشید مثلاً تمرکز ، سرعت عمل ، آمادگی جسمانی ، شجاعت ( حماقت ) و... در ضمن عبور کردن از خیابان میتواند قهرمان پرور هم باشد و با این کار میتوان قهرمانان پرش ارتفاع ، دوی سرعت ، دوی استقامت ، بدن سازی و پاورلیفتینگ ( برای خالی نبودن عریضه ) ، فوتبال ، بسکتبال و والیبال ، از همه مهمتر فوتسال و دیگر ورزشها را پرورش داد . ببینید چقدر مردم به فکر دولت هستند ، این مردم حتی حاضرند از جانشان بگذرند تا هزینه های اضافی مثل ساخت ورزشگاه ها ، سینما ، کتابخانه ، پارک ، هتل و بیمارستان ، پل عابر پیاده ، پیاده رو ، و ... دیگر بر گردن دولت نباشد تا دولت بتواند راحت تر برنامه هایش را اجرا کند . باز هم قدر این ملت با شعور با فرهنگ و فهیم را ندانید .

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

عید زود گذر

امسال عید برای من خیلی زود گذشت ، اصلاً نفهمیدم که کی تموم شد . امروز هم که 14 فروردین ، اولین روز کاریم در سال جدید به حساب میاد . نمیدونم که چرا امسال عید اینقدر زود گذشت ، در اینجور مواقع میگن که حتماً خیلی به آدرم خوش گذشته ولی به خدا به من زیاد هم خوش نگذشته ، ناراضی نیستم ولی در هر حال اونجوری که میخواستم نبود . نه خوب تونستم استراحت کنم و نه خوب تونستم که کارهای عقب افتادم رو انجام بدم ، در یک چشم بهم زدن گذشت .
خانه مادر زنم بودم و تلویزین داشت یک موزیک قدیمی پخش میکرد و مادر زنم هم با اعتماد کامل در مورد یک آهنگ گفت که 2 یا 3 سال پیش خیلی باب شده بود و با نشونه هایی که میداد یادم افتاد داره در مورد آهنگی حرف میزنه که در سالهای اول دهه 90 میلادی مود شده بود و وقتی بهش گفتم که آهنگه برای 20 سال پیش ، شاخ در آورده بود و خودم هم که فکر کردم دیدم که حق داره چون 20 سال مثل برق گذشت . ایکاش میشد از این گذر عمر استفاده بهتری میکردم ، هر چند که من در زندگی هیچوقا افسوس گذشته رو نمیخورم ، چون وقتی که به گذشته خودم نگاه میکنم ، کم موفق نبودم درسته اونقدری نبوده که بهش افتخار کنم بگم که عجب آدم خفنی هستم ولی به اندازه خودم از زندگیم لذت بردم و همین برام کافیه ، تنها دقدقه فعلی زندگیم هم اینه که برای آیندم نمیتونم برنامه ریزی درستی انجام بدم و این مسئله خیلی اعصاب رو بهم میریزه . امید وارم که تمامی هم وطنهای عزیز موفق باشن و تو این سال جدید بتونن کار های جدیدی انجام بدن و موفقیتهای خوبی هم نصیبشون بشه .

وبلاگ نویسی فوق حرفه ای

چند روز پیش دنبال یک برنامه خاص میگشتم به بعد از جستجو با گوگل به چندین وبلاگ و سایت رسیدم . خوب سایتها که همگی سایتهایی بودند که اون برنامه رو برای فروش گذاشته بودن و امکان خرید هم برای ما ایرانی ها وجود نداشت و اما در مورد وبلاگ ها ، در بین تمامی وبلاگهایی که دیدم یکی شون خیلی برام جالب بود ، در اون وبلاگ توضیحات مفصلی درباره اون برنامه داده شده بود و لینکی هم برای دانلود رایگان برنامه گذاشته بود . تفاوت اون وبلاگ با وبلاگ های دیگه تعداد بازدید کننده و پستهاش بود ، بیشتر از 10 میلیون بازدید و 2000 پست در طی چیزی حدود 3 سال . این یک آمار خوبه و نشون میده که صاحب وبلاگ کاملاً حرفه ای اینکار رو انجام میده و طبیعتاً هم درآمد مناسبی از اینکار برای خودش داره . وقتی که وبلاگ اون شخص رو با وبلاگ خودم مقایشه کردم تازه فهمیدم که چقدر عقبم . واقعاً بعضی ها به خوبی وبلاگ نویسی میکنن و کاملاً حرفه ای در این کار جلو میرن . در مقابل این افراد ، افراد دیگه ای هم هستن که وبلاگ دارن ولی وبلاگ نویسی نمی کنند . این افراد در وبلاگهاشون تعداد پستهای زیای دارن ولی اکثر آنها را ( در بعضی موارد همه آنها را ) از ویلاگها و یا سایتهای دیگه کپی برداری میکنن . واقعاً به اینکار نمیشه گفت وبلاگ نویسی حرفه ای چون بازدید کننده های یک وبلاگ یا سایت خر تشریف ندارن و میتونن تشخیص بدن که یک پست رو صاحب اون وبلاگ نوشته یا از جای دیگه ای کپی کرده . من خودم تا حالا از جایی کپی برداری نکردم و با یک نگاه ساده به پستهایی که در وبلاگم دارم میشه فهمید ( از نوع نوشتار ) . من بعضی از پستها رو بصورت ادبی مینویسم و بعضی های دیگر رو با لحنی عامیانه . هر موضوعی رو به فراخور همون موضوع مینویسم ، بعضی از وقتها هم که اعصاب ندارم ( در بیشتر موارد ) چرند هم قاطیش میکنم . بهر حال هر کسی یه جوره دیگه و چقدر خوب میشه که همه همون جور که دوست دارن بنویسن ، اون موقع در مورد یک موضوع میشه پستها و نظرات متفاوتی رو دید و همین تفاوتهاست که دنیا رو زیبا میکنه .