ایندفعه نمیخواهم در مورد یک بازی جدید صحبت کنم ، در مورد پول درآرودن هم همینطور ، تازه از فیلم و سریالهای مسخره ایرانی هم چیزی نمیخواهم بگویم ، فقط میخواهم راجع به روزمره شدن کارهای مسخره شهری بگم . این روزها میبینیم که شهرداری سخت به تکاپو افتاده تا جدولهای کنار خیابان را نوسازی کند ، گفتم نوسازی نه باز سازی فراموش نکنید . اما مثل اینکه این مسیله سوراخ کردن و پرکردن دل و روده این شهر تمامی ندارد و احتمالاً تاریخ نهایی اش با روز قیامت یا زمان انقضاء زمین همدوره باشد . امروز مخابرات سوراخ میکند ، فردا اداره برق ، پس فردا گاز و بعد آب و این چرخه ادامه دار را سالیان سال است که داریم میبینیم ، اما امسال شهرداری هم دقیقاً مصادف با سرد شدن هوا و افزایش ترافیک شروع به نوسازی جدولها کرده است و فردا آسفالت میکند و دوباره چرخه سوراخ و پر کردن شروع میشود . انگاری که پایانی ندارد ، نمیدانم پس چرا در دانشگاه ها به دانشجو ها نمی آیند 2 واحد هم درس بیل و کلنگ بدهند ، حتماً میدانید که کسانی که بدن سازی کار میکنند اگر چند روز ، فقط چند روز دست به دمبل و هارتل نزنند بادشان میخوابد ، احتمالاً شهرداری و دیگر ارگانهای سوراخ کن هم از این قضیه مستثنا نیستند ، احتمالاً آنها هم میخواهند که از فرم خارج نشوند و همیشه سعی میکنند که خودشان را رو فرم نگهدارند ، فقط نمیدانم که این ورزش بیل و کلنگ هم مسابقه ای دارد یا نه ؟ احتمالاً اگر مسابقات جهانی آن برگزار شود در این یکی دیگر حرفی برای گفتن خواهیم داشت ( البته برای دوره اول چون از دوره های بعدی بقیه کشورها پیشرفت میکنند و ما را در جیب کوچیکشون میگذارند ) ایکاش این داستان آزمون و خطا در کشور ما پایانی داشت . واقعاً اینقدر سخت است که از تجارب دیگران استفاده کنیم و راه های رفته دیگران را هزاران بار نرویم ؟ آنهایی که کارتون عصر یخبندان 1 رادیده اند خوب یادشان است ، آن پرندگانی رو که به خاطر یک هندوانه همگی به ته دره رفتند و منقرض شدند ، داستان ما هم شبیه همانهاست با این تفاوت که هنوز منقرض نشده ایم !!!!!!! واقعاً عجیب است . مدیران عزیز می آیند سالها گند میزنند و تجربه کسب میکنند ، و مدیر بعدی می آید همان گندها را میزند . ایکاش این مملکت ثروت نداشت ، شاید آن موقع قدر این ثروتهایی را که تلف میکنیم ، بیشتر میدانستیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر